سوسکه اومد آب بخوره

افتاد تو حوضک

اولی گفت: داد و هوار

دومی گفت: نردبون و طناب بیار

سومی گفت: من درازم طناب و نردبانم

چهارمی گفت: من می شینم براش دعا میخونم

انگشت شست خندید و گفت: سوسکی خانوم پر داره

بچه و شوهر داره

پر میزنه از توی آب در میاد

نه داد کنید،نه بیداد

پر پر پر سوسکه پرید

رفت و به خونه اش رسید

قصه انگشت ها(مدرسه)

قصه انگشت ها(زنبور)

قصه انگشت ها(گل خوشبو)

قصه انگشت ها(شکارچی)

قصه انگشت ها(عید)

قصه انگشت ها(تولد)

قصه انگشت ها(سوسکی خانوم)

سوسکه ,انگشت ,سوسکی ,خانوم ,طناب ,آب ,پر پر ,گفت من ,سوسکی خانوم ,توی آب ,از توی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

همه چیز برای تو کمیته تحقیقات دانشجویی دانشکده بهداشت tldarayaneh ترجمه یاب طراحي داخلي فروشگاه کتابخانه عمومی امام هادی(ع) مهریز مطالب اینترنتی انشا رایگان احکام دختر و پسر مطالب اینترنتی