چن نفر می خواستن غذا بپزن، اما نه اجاق داشتن، نه آتش، نه قابلمه.به همدیگه گفتن چی کار کنیم.؟

اولی گفت: اجاق ما هیزم می خواد، نداریم.

دومی گفت: جمع بکنیم، بیاریم.

سومی گفت: ما همه مون شاخه ی خشک و چوبیم.

چهارمی گفت: شعله می شیم، می رقصیم،

آتش خیلی خوبیم.

پنجمی گفت: چه آتشی، چه شعله ای، جونمی جون.

دست دیگه، قابلمه ی غذامون!

قصه انگشت ها(مدرسه)

قصه انگشت ها(زنبور)

قصه انگشت ها(گل خوشبو)

قصه انگشت ها(شکارچی)

قصه انگشت ها(عید)

قصه انگشت ها(تولد)

قصه انگشت ها(سوسکی خانوم)

شعله ,اجاق ,غذا ,قابلمه ,ی ,آتش ,شیم، می ,می شیم، ,شعله می ,می رقصیم، ,رقصیم، آتش

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دل نوشته ها، علاقمندی ها neginekavirev وبلاگ نمایندگی حسنانی دوره آموزش طراحی حفاظت کاتدیک خطوط لوله آب گاز مخازن دانلود جزوه الله بخش گرگیج(تاریخ وتمدن سیستان) وب مستر شهر دانلود frectalehonaric محصولات نانو سان Jason