چهار نفر پشت سر یکی ایستاده بودن و نماز می خوندن

 

اولی گفت: مسجد ما خوشگله

دومی گفت: حرف زدی و نماز تو باطله.

سومی گفت: تو هم که حرف زدی بابا!

چهارمی گفت: من یکی که حرف نزدم، شکر خدا!

اون که جلو ایستاده بود، حرفاشونو گوش داده بود،

داد زد و گفت: نه دراز و نه کوتوله

نماز خودم قبوله.

قصه انگشت ها(مدرسه)

قصه انگشت ها(زنبور)

قصه انگشت ها(گل خوشبو)

قصه انگشت ها(شکارچی)

قصه انگشت ها(عید)

قصه انگشت ها(تولد)

قصه انگشت ها(سوسکی خانوم)

نماز ,حرف ,مسجد ,تو ,زدی ,بود، ,و نماز ,که حرف ,حرف زدی ,حرفاشونو گوش ,بود، حرفاشونو

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

zexso بهرام پیشگیر مرجع نقد فیلم و سریال طراحی سایت-فروشگاه اینترنتی-طراحی اپلیکیشن-نرم افزار ارتباط با مشتری راد الکتریک توزیع کننده محصولات Anderson آمریکا Space Science علم فضایی دانلود اهنگ نایاب - کمیاب کاغذ A4 مطالب اینترنتی دانستنی های عکاسی