لی لی لی لی حوضک

زنبور کوچک

اومد یکم آب بخوره

افتاد تو حوضک

* یکی گفت: درش بیاریم

* یکی گفت: قایق نداریم

* یکی گفت: ولش کنیم نیش می زنه

* یکی گفت: آدمو آتیش می زنه

خرسه گفت: خودم نجاتش می دم

نقل و نباتش می دم

باهاش به کندو می رم

ازش عسل می گیرم.

قصه انگشت ها(مدرسه)

قصه انگشت ها(زنبور)

قصه انگشت ها(گل خوشبو)

قصه انگشت ها(شکارچی)

قصه انگشت ها(عید)

قصه انگشت ها(تولد)

قصه انگشت ها(سوسکی خانوم)

لی ,* ,یکی ,دم ,زنه ,حوضک ,* یکی ,یکی گفت ,لی لی ,می زنه ,می دم

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Brad maghaleh456 وبلاگ موفقیت ایرانی دنیای غذا و شیرینی انجام پروژه های شبیه ساری My English School و _ ماندن# با زینب(س) # صراط(عباس) _می خواهد # هرچی بخای در کنار ما بدست میاری،حاجی دانلوووودررر مرجع تخصصی فیلم و سریال ایرانی تایپ و صفحه آرایی فوری در یک روز