لی لی لی لی حوضک
زنبور کوچک
اومد یکم آب بخوره
افتاد تو حوضک
* یکی گفت: درش بیاریم
* یکی گفت: قایق نداریم
* یکی گفت: ولش کنیم نیش می زنه
* یکی گفت: آدمو آتیش می زنه
خرسه گفت: خودم نجاتش می دم
نقل و نباتش می دم
باهاش به کندو می رم
قصه انگشت ها(مدرسه)
قصه انگشت ها(زنبور)
قصه انگشت ها(گل خوشبو)
قصه انگشت ها(شکارچی)
قصه انگشت ها(عید)
قصه انگشت ها(تولد)
قصه انگشت ها(سوسکی خانوم)
درباره این سایت