پنج تا انگشت بودن که روی یه دست زندگی می کردن. یه روز .

 

اولی گفت: ما زنبوریم ویز ویز ویز

دومی گفت: نیش می زنیم، جیز جیز جیز

سومی گفت: می نشینیم روی گل

چهارمی گفت: چی بهتر از بوی گل؟

انگشت شست گفت که بابا

شیره گل شیرینه

اون عسلی که بچه ها دوسش دارن، همینه.

قصه انگشت ها(مدرسه)

قصه انگشت ها(زنبور)

قصه انگشت ها(گل خوشبو)

قصه انگشت ها(شکارچی)

قصه انگشت ها(عید)

قصه انگشت ها(تولد)

قصه انگشت ها(سوسکی خانوم)

جیز ,انگشت ,ویز ,ها ,گل ,یه ,جیز جیز ,ویز ویز ,گل؟ انگشت ,انگشت شست ,گفت که

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

I ❤ Anime دانلود جدیدترین آهنگ ها طلا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد آچیلان در | درب اتوماتیک | درب های اتوماتیک | درب و پنجره دوجداره کامل ترین بانک اطلاعاتی تبریز آرشیتکت فایل کتابخانه شهدای فرهنگی آذرشهر bamin James پايگاه ضامن آهو (ع)خوش آمديد